سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
●▬▬▬▬๑۩ بچه تهرونی 
 
 

روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد.

پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید:

ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی.

آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟

عزارئیل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:…

1- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.

2- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.

 

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : یادداشت ثابت - سه شنبه 93 تیر 18 :: 10:28 عصر :: توسط : محمدامین



 

هنگام درس دادن استاد سر کلاس :


(-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-)


وقتی استاد خبر امتحان رو میده :


(o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O)


موقع امتحان:


(←.←) (→.→) (←.←) (→.→) (←.←) (→.→)


وقتی استاد موقع امتحان حواسش جمع میکنه واسه مچ گیری:


(↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓)


وقتی که نمره ها رو میدن :


(?????) (?????) (?????) (?????) (?????) (?????) (?????)?




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : یادداشت ثابت - دوشنبه 93 تیر 3 :: 5:20 عصر :: توسط : محمدامین

 

 

  

آرژانتین و ایران امشب (شنبه) در دومین دیدارشان در جام جهانی 2014 برابر هم به میدان می‌روند.

به نقل از ایسنا، پایگاه اینترنتی "Infobae" برزیل در گزارشی درباره این دیدار نوشت: کارلوس کی‌روش پرتغالی در بازی نخست تیمش را با سیستم‌ 1 - 1 - 4 - 4 به میدان فرستاد و این سیستم‌ دفاعی به او کمک کرد که یک امتیاز حساس را از بازی با نیجریه به دست آورد. البته تنها سیستم‌ دفاعی به کی‌روش در این راه کمک نکرد تا ایران برابر نیجریه به تساوی برسد بلکه درخشش بازیکنی همچون مهرداد پولادی باعث شد تا این امتیاز ارزشمند به کارنامه تیم ملی ایران اضافه شود.

مهرداد پولادی 27 ساله که در تیم پرسپولیس بازی می‌کند بهترین بازیکن تیمش در بازی با نیجریه بود. عملکرد او به قدری خوب بود که فیفا او را دومین بازیکن برتر دور اول مرحله گروهی جام جهانی 2014 برزیل انتخاب کرد.

وظیفه مهرداد پولادی در بازی امشب (شنبه) نسبت به بازی نیجریه سخت‌تر است؛ چرا که باید برابر بهترین بازیکنان جهان به میدان برود. پولادی بدون شک مهم‌ترین بازیکن کی‌روش در بازی امشب ایران برابر آرژانتین است. قدرت دفاعی این بازیکن علاوه بر تکنیک بالایش باعث خواهد شد تا آرژانتینی‌ها در سمت چپ زمین ایران با مشکل مواجه شوند. تقابل بهترین مهاجمان فوتبال جهان با مهرداد پولادی در بازی امشب یکی از زیباترین تقابل‌های بازی‌های جام جهانی 2014 برزیل خواهد بود.




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 93 تیر 2 :: 4:47 عصر :: توسط : محمدامین




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : یادداشت ثابت - پنج شنبه 93 خرداد 30 :: 5:4 عصر :: توسط : محمدامین

غضنفر می ره دزدی تفنگو می ذاره پشت گردن یارو می گه تکون بخوری با لگد می زنم توکمرت.

*******************************************

غضنفر میره تو صف نونوایی، شاطره میگه: نون تا اینجا بیشتر نمی‌رسه، بقیه برن. غضنفر میگه: ببخشید میشه جمع‌تر وایسین نون به ما هم برسه.

*******************************************

غضنفر پتروس فداکار رو با دهقان فداکار قاطی می کنه می ره انگشت می کنه تو چشم راننده قطار.

*******************************************

به غضنفر می گن شما ایمیل دارین؟ می گه نه خیلی ممنون. من تازه غذا خوردم نوشجان!!!

*******************************************

غضنفر کدو تنبل میخره میذاردش کلاس تقویتی .

*******************************************

غضنفر میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟ غضنفر میگه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!

*******************************************




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : یادداشت ثابت - پنج شنبه 93 خرداد 30 :: 3:2 عصر :: توسط : محمدامین

لطفا چند لحظه صبر کنید...

 

این بازیکنان را بشمارید ! حالا 12 نفر هستند یا 13 نفر ؟

اگر توانستید به سئوالات فوق جواب پیدا کنید بی شک شما جزو باهوشترین افراد دنیا هستید !

                      هر کی علاقه منده که جوابو بدونه کافیه یه نظر بفرس



موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : یادداشت ثابت - سه شنبه 93 خرداد 28 :: 9:35 عصر :: توسط : محمدامین

 

انشا یک بچه دبستانی در مورد ازدواج (اوج خنده)

 


هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.
در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !

اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.

مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است.

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند.




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 93 خرداد 25 :: 11:32 صبح :: توسط : محمدامین
<   1   2   3   4   5   >>   >   
درباره وبلاگ
آرشیو وبلاگ
پیوندها
صفحات وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 23
کل بازدیدها: 88349